جدول جو
جدول جو

معنی ام نصر - جستجوی لغت در جدول جو

ام نصر
(اُمْ مِ نَ)
از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 286 شود، (اصطلاح فقه) کنیزی که به نطفۀ مالک خود پسر یا دختر زاییده باشد و روا نیست مالک در حیات خود آن کنیز رابفروشد و بعد از مرگ مالک، کنیز آزاد میشود و بکسی بارث نمیرسد. (از آنندراج). و رجوع به استیلاد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم عصر
تصویر هم عصر
هم زمان، هم دوره، معاصر
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ هِمْ بَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(لِ نَ)
آل لخم. آل عمرو بن عدی. ملوک حیره. مناذره. سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطاعت میکردند. مرکز حکومت آنان شهر حیره نزدیک کوفه بوده... سرسلسلۀ آنها عمرو بن عدی بن نصر معاصر با اردشیربابکان است. و بین عدی و جذیمه الابرش و قصیر حکایتی در بین عرب معروف است و لا مرء ما جدع قصیر انفه در امثال عرب اشاره بحکایت آنهاست. ابتدای سلطنت آنان از 268 تا 628 میلادی یکی از معاریف این سلسله نعمان بن امروءالقیس است (403-431 میلادی) که قصر خورنق را سنمار برای او بنا کرده است، و دیگر منذر بن نعمان که بهرام گور در زمان کودکی نزد او بسر برد (431-473 میلادی) ، و منذر بن امروءالقیس بن ماءالسماء (507-514 میلادی) ، مشهورترین آنها معاصر با قباد بوده، او از قبول دین مزدک ابا کرد، قباد او را معزول و حارث بن عمرو کندی را بجای او گذارد و انوشیروان حکومت او را به وی ردّ کرد، و دیگر نعمان بن منذر ابوقابوس (585-613 میلادی) ، خسروپرویز بعض دختران عم وی را برای فرزندان خویش خواستگاری کرد، نعمان ابا ورزید، خسروپرویز بر وی خشم گرفت و نعمان پناه ببعض قبائل برده و آنان او را نپذیرفتند، ناچار خود برای پوزش بدربار خسرو آمد، خسرو او را گرفته و محبوس کرد تا سال 613 میلادی بطاعون درگذشت و خسرو مملکت او را به یک تن از غیر آن خاندان، ایاس بن قبیصه بخشید. آخرین ملوک این سلسله منذر بن نعمان در بحرین در جنگی کشته شد و سلسلۀ آنان منقرض گردید (632 میلادی). حمزه بن حسن اصفهانی عده ملوک و مدت سلطنت آنان را بدینگونه ذکر کرده است: عمرو بن عدی، معاصر اردشیر بابکان. امروءالقیس بن عمرو بن عدی، معاصر شاپور پسر اردشیر و هرمزبن شاپور و بهرام و بهرام بن بهرام و بهرام بن بهرام بن بهرام و نرسی و هرمز و شاپور ذوالاکتاف. عمرو بن امروءالقیس، معاصر شاپور ذوالاکتاف و برادرش اردشیر. امروءالقیس بن بدأبن عمرو، معاصر اردشیر برادرشاپور و شاپور پسر شاپور و بهرام بن شاپور و یزدجردبن شاپور. نعمان بن امروءالقیس، معاصر یزدجردبن بهرام و بهرام گور. منذر بن نعمان، معاصر بهرام گور و یزدجردبن بهرام گور و فیروز بن یزدجرد. اسود بن منذر، معاصر فیروز بن یزدجرد و بلاش و قباد. منذر بن منذر، معاصر قباد. نعمان بن اسود، معاصر قباد. ابویعفربن علقمه، معاصر قباد. امروءالقیس بن نعمان، معاصر قباد. منذر بن امروءالقیس، معاصر قباد و انوشیروان. حارث بن عمرو، معاصر انوشیروان. منذر بن امروءالقیس (بار دوم) ، معاصر انوشیروان. عمرو بن منذر، معاصر انوشیروان. قابوس بن منذر، معاصر انوشیروان. منذر بن منذر، معاصر انوشیروان وهرمز پسر او. نعمان بن منذر، معاصر هرمز و خسروپرویز. ایاس بن قبیصه، معاصر خسروپرویز. ذادیه (ایرانی عامل خسروپرویز بر ممالک حیره). منذر بن نعمان بن منذر
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
نوعی از نخله که غوره اش سرخ و خرمایش سیاه میشود.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فِ)
از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 266 شود، داهیه. در خبراست: نعم الفتی ان لم تدرکه ام کلبه، حمار. الاغ. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
داهیه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
مرغ خانگی. (از المرصع) ، ضربی که بپشت پای بر سرین مردم زنند. (منتهی الارب) (از المرصع) (از اقرب الموارد). اردنگ، قدر و اندازه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مُ ذِ)
اسب مادیان. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام، ام المنذر است. در اقرب الموارد ابوالمنذر به معنی خروس آمده، اتان. (معجم متن اللغه). خر ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ نُ فَ)
کفتار. (از المرصع). در اقرب الموارد و کتب لغت دیگر نوفل به معنی کفتار نر است
لغت نامه دهخدا
(اَنَ)
قباوی. احمد بن محمد بن نصر مترجم تاریخ بخارا. اصل کتاب تاریخ بخارا بعربی بوده که ظاهراً ازمیان رفته است و مؤلف آن ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی است که در اوایل دورۀ سامانیان میزیسته و تا پس ازمرگ ابومحمد نوح بن نصر حیات داشته است و کتاب خود را بنام او کرده است. سمعانی در کتاب الأنساب در کلمه نرشخی گوید: ابوبکر محمد بن جعفر بن زکریا بن خطاب بن شریک بن یزیع نرشخی از اهل بخارا که روایت از ابی بکر بن حریث و عبدالله بن جعفر و غیر آن دو کرده است مولد اوبه سال 286 هجری قمری و وفات در صفر سال 348 است. و تقریباً پس از دو قرن از تألیف آن یعنی در اوایل قرن ششم ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی که او نیز ازاهل بخارا و از دیه قباست بخواهش بعض دوستان آنرا بفارسی ترجمه کرده است و بعض از مطالب کتاب را که بی اصل می پنداشته از ترجمه حذف کرده است و پاره ای اطلاعات دیگر از کتبی مانند کتاب خزائن العلوم ابوالحسن عبدالرحمن بن محمد النیشابوری و تاریخ بخارا تألیف ابوعبدالله محمد بن احمد البخاری الغنجاری بدان افزوده است و ترجمه 522 به پایان آمده است. در تاریخ 572 محمد بن زفر بن عمر ترجمه قباوی را تلخیص کرده و بنام صدرالصدور صدر جهان برهان الدین عبدالعزیز بن مازه حاکم بخارا موشح ساخته است و این تلخیص در طهران به سال 1317 هجری شمسی به اهتمام آقای مدرس رضوی بطبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از از نظر
تصویر از نظر
از لحاظ ازروی از روی عقیده ای خاص توضیح زم اضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم عصر
تصویر هم عصر
دو یا چند کس که در یک زمان عهد زندگی کنند، معاصر، همزمان، همدوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
ضوء منخفض
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
Dim
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
faible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
مدھم
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
dim
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
schummrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
przyciemniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
тусклый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
тьмяний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
tenue
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
ম্লান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
tenue
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
มืด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
hafifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
薄暗い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
暗淡的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
어두운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
redup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
मंद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
vaag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کم نور
تصویر کم نور
עמום
دیکشنری فارسی به عبری